شهریور 91 - عاشقان ولایت قزوین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقان ولایت قزوین

شهادت مزد اعمال است


 


می خواهم با غریبان باشم ، غریبی که غربت را در دل اندازد . دل را با پرواز آشنا کند تنهایی را برایم معنا کند . غصه را از دل بیرون برد . امید را در دل زنده کند . حاجت را بر آورده کند . اشک را پر رونق کند . باور ها را به یقین برساند . خلاصه مرگ را شیرین کند .


آری ای عزیزان چنین باغبانی است که دل را باغبانی می کند و از لذائذ حیوانی دور می سازد .


دیگر فقر و نداری از یادها رفته است . دلهایمان سنگ و قلبهایمان تیره و تار گشته است و اما قافله مرگ نزدیک و ما باز هم .....


پیری وجوانی چو شب و روز بر آمد / ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم


دراین غربت خاطره ای از یک غریب به یادم امد ، خاطره ای که همه ی فکرم را به خود مشغول کرد ....زمستان بود مادر این غریب برای تهیه نان او را به نانوایی محل فرستاد . نوجوان در راه با فقیری که از شدت سرما و گرسنگی به خود می لرزید برخورد کرد . پولی را که برای تهیه نان به او داده بودند به فقیر داد و به فرموده برادرش دست خالی به منزل برگشت و کتک مفصلی از مادر نوش جان کرد و اگر نام این غریب را برای شما بگویم شاید بگویید او را می شناسم ولی براستی شهدا در نزد ما ناشناخته مانده اند و ما آنها را از یاد برده ایم . ولی از قول شهید آوینی ( باید بهتر گفت که شهدا از یاد نرفته اند بلکه ما خودمان را از یاد برده ایم . )


آن شهید کسی جز دکتر مصطفی چمران نبود . او که زندگی اش سراسر با فقر بود و همیشه با فقرا زندگی می کرد . کجا رفتند این درد کشیدگان دین ، کجا رفت شعار حقوق بشر . آیا دیگر درد کشیده ای وجود دارد که آه مظلومی را از شدت فقر و نداری به خود میپیچد بشنود .


دل بر جهان مبند که این بی وفا عروس / با هیچ کس شبی به محبت بسر نکرد


و حالا خاطره ای از یک شهید که در وصیت نامه خود چنین نوشته بود :


مادر عزیزم دیگر این آخرین سفر و آخرین دیدار من با شماست . چنانچه به شهادت رسیدم مرا در قبری که در حیاط منزل حفر کرده ام دفن نمایید . پیکر این شهید گرانقدر که در اثر اصابت خمپاره سرش را از دست داده بود ، برای عملی کردن وصیتش به حیاط منزلش آوردند . هنگام خاکسپاری مشاهده شد که آن عزیز قبر را به اندازه ی پیکر بی سرش حفر کرده بوده است .


از اینجا بود که فهمیدم شهید یعنی گواه و شاهد ، شاهد هرچه حق و حقیقت است . اما دوستان این غافله در راه است و ما در غفلتکده  ی دنیای مان غرق شده ایم مگر نه این است که ....(کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا )


شتاب کنید غافله در راه است می گویند گنهکاران را نمی پذیرند ( آری گنهکاران را در این غافله راهی نیست اما پشیمانان را نمی پذیرند ) واما امروز باید برپا خواست جهاد اکبر را آغاز کرد و دست در دست یکدیگر داد تا یاد و خاطره شهدا را زنده نگه داریم که به فرموده مقام معظم رهبری (کار کردن برای شهدا کمتر از شهادت نیست ) پس باید شتاب کرد ، دل را از هرچه تعلق گسیخت تابه سر منزل عشق لایزال الهی رسید .


(باید نفس خود را زیر پر بگذاریم و خود را از میان برداریم تا هرچه هست خدا باشد )


[ دوشنبه 91/6/6 ] [ 12:41 صبح ] [ عاشقان ولایت قزوین ] [ نظر ]

 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

 

اوّلاً از همه عزیزانى که زحمت کشیدند و تشریف آوردند؛ بخصوص عزیزانى که لطف کردند و این جلسه و این فضا را به عطر مدیحه حضرت فاطمه زهرا و صدّیقه کبرى‌ معطّر نمودند و همچنین از برادرانى که این شعرهاى زیبا و خوب را سرودند و خوانندگان در این‌جا آنها را انشاد کردند؛ بخصوص برادرانى که از راههاى دور و شهرهاى دیگر قبول زحمت کردند و آمدند، صمیمانه تشکّر مى‌کنم.

 

زندگى فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) به خاطر عظمت و شگفتیهاى فراوانى که در آن هست، شبیه اسطوره‌هاى تاریخ است. حقیقتاً چشم ما نمى‌تواند مقامات معنوى آن بزرگوار را ببیند - «تو بزرگى و در آیینه کوچک ننمایى» - ما نمى‌توانیم آن قامت رسا و آن عظمت را حتّى در چشم کوته‌بین ذهن خودمان تصویر کنیم؛ لیکن همان چیزى که چشمان سطحى‌نگر ما مى‌بیند، خیلى باعظمت است. یعنى آن زندگى کوتاه چه در دوران کودکى، چه در دوران نوجوانى و چه در دوران تأهّل و ازدواج و خانه‌دارى این‌قدر پُرمغز است! مگر هر کسى مى‌تواند همسر امیرالمؤمنین باشد؟ عظمت على آن‌گونه است که کوههاى عظیم را در مقابل خود آب مى‌کند. نَفْس همسرى امیرالمؤمنین، یک نشانه بزرگ عظمت است؛ لیکن شما ببینید تعامل این زن و شوهر چگونه است و دو بزرگِ خارج از ابعاد ذهن انسان، چگونه با هم حرف مى‌زنند؛ چگونه زندگى مى‌کنند؛ چگونه این زندگىِ الگو و نمونه تاریخ را اداره مى‌کنند و چگونه هرکدام نقشى به عهده مى‌گیرند! اینها تصادفى نیست. نقش آن شوهر در دوران مبارزات و جنگها این است که نفر اوّل و خطشکنِ درجه یک و گره گشاى اوّل و آخر باشد. در دوران بعد از رحلتِ پیغمبر، این نقش تغییر پیدا مى‌کند. همان شجاعت، همان قدرت و همان عظمت وجود دارد؛ منتها در نقش دیگرى ظهور مى‌کند. مگر هرکسى مى‌تواند آن حادثه عظیم بعد از پیغمبر را تحمّل کند؟ اما على تحمّل کرد و این همان شجاعت خیبر و همان قدرت اُحد است که در این‌جا طاقت مى‌آورد. بعد، دوران خلافت است که هر کلمه کلمه و هر قدم به قدم آن، اثرى در تاریخ اسلام و تاریخ بشر گذاشته است. آن‌گاه نقش همخوان با این شخص، نقش فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) است. اگر آن مظلومیت عظیم و جانسوز در تاریخ خود را نشان نمى‌داد، حقایق اسلام آن‌چنان که بعداً آشکار شد، آشکار نمى‌شد. اینها تصادفى نیست. همه اینها طرّاحى شده با تدبیر الهى است؛ منتها کسانى براى این میدانها و این نقشهاى دشوار انتخاب مى‌شوند که جوهر آنها، جوهر برگزیده خداست. در بین همه انسانهاى طول تاریخ، خداى متعال انتخاب مى‌کند: «امتحنک اللَّه الّذى خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة»(1). میدان، میدان امتحان است. میدان کارِ تصادفى نیست. میدان امتیاز دادنِ بیخودى نیست. خداى متعال بیخودى به کسى امتیاز نمى‌دهد. این جوهر، این اراده قوى، این عزم راسخ، این گذشت و فداکارى در فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) کار را به آن‌جا مى‌رساند که او سنگ الماسى مى‌شود که همه این چرخها بر روى آن مى‌چرخد. دشوارترین چرخها را باید بر روى سخت‌ترین پایه‌ها و قاعده‌ها بچرخانند. این چرخ عظیم تاریخ اسلام و امتحانهاى دشوار، در همان دوران کوتاه، بر روى دوش فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) بود. خدا او را انتخاب کرد و او توانست بشریّت را نجات دهد. فاطمه زهرا(سلام‌اللَّه‌علیها) فرشته نجات انسانها در طول تاریخ است. براى همین هم هست که ائمّه (علیهم‌السّلام) این‌قدر براى آن بزرگوار تکریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع مى‌کنند. هیچ مقامى از این بالاتر وجود دارد؟

 

مدّاحى و ستایشگرى خاندان پیغمبر - که طبعاً ذکر مصائب را هم به همراه دارد - شغل خیلى مهم و بزرگى است. البته ما بارها در طول سالهاى گذشته در چنین جلساتى مطالبى را در این زمینه عرض نموده و با زبانهاى گوناگون به هنر مدّاحى اظهار اخلاص و ارادت کرده‌ایم. در کار مدّاحىِ شما چند چشمه هنرى وجود دارد: شعرتان هنر است؛ صدایتان هنر است؛ آهنگى که انتخاب مى‌کنید، هنر است؛ اشارات و کارهایى که انجام مى‌دهید، هنر است. عنصر دوم، عنصر تعقّل است؛ چون منطق، استدلال، حرف حساب، حرف درست و حرف خوب در لابلاى این شعرها فراوان وجود دارد و مى‌تواند ذهنها را قانع کند. البته منطق، شکلهاى مختلفى دارد. گاهى برهانى است، گاهى خطابى است، گاهى شعرى است؛ مقصود این است که بتواند این پیام را به اعماق ذهن مخاطب برساند و او را قانع کند. خصوصیت سوم این است که شما حامل پیام دینى محسوب مى‌شوید؛ یعنى سِمت معنوى و روحانى دارید. در دنیا خوانندگان خوب زیاد هستند و ممکن است شعرهاى خوبى هم بخوانند؛ اما آنها از موضع مدّاح حرف نمى‌زنند؛ ولى شما از موضع مدّاح اهل بیت و از موضع معنوى و روحانى حرف مى‌زنید. البته خصوصیات دیگرى هم وجوددارد، اما این سه خصوصیت در کنار هم مهمتر است.

 

من مى‌خواهم عرض کنم که از این سه خصوصیت مى‌شود خیلى خوب استفاده کرد؛ مى‌شود استفاده نکرد؛ مى‌شود بد استفاده کرد. البته خوب استفاده کردن هم طیفى از انواع استفاده را در ذیل خودش دارد. عزیزان من!

 

سعى کنید از این سه خصوصیت ممتازى که الحمدللَّه خداى متعال به شما عنایت کرده، به بهترین وجهى استفاده کنید. شعر شما باید خوب، محکم، قوى، خوش‌مضمون و قانع کننده باشد. گاهى قصیده‌اى که شما مى‌خوانید، به اندازه چند منبرِ یک منبرىِ خوش‌بیان تأثیر مى‌گذارد. گاهى یک بیت شعرِ بجا به قدر یک کتاب قیمت دارد. اینها آسان و مجّانى به دست نمى‌آید. انسان باید زحمت بکشد، کار و تلاش کند، شعر خوب را بیابد، آن را حفظ کند و بخواند. البته امروز خوشبختانه معمول شده که شعر را از رو بخوانند. به نظر ما اشکالى هم ندارد؛ اما قدیمیها عیب مى‌دانستند که از رو بخوانند. البته اگر مدّاحان شعر را حفظ کنند، یک هنر اضافه هم خواهند داشت؛ اما اگر حفظ نکنند، اشکالى ندارد. مهم این است که شعر، خوب، متین، قوى و خوش‌مضمون باشد. معیار شعر خوب و خوش‌مضمون چیست؟ مضمون خوب کدام است؟ غلط کدام است؟ درست کدام است؟ اینها بحثهاى مفصّلى است که در جاى خود باید روشن شود؛ اما به هر حال خوب استفاده کردن، شقّ صحیح است، والاّ استفاده نکردن یا خداى نکرده بد استفاده کردن، شقوق نادرست آن است.

 

پروردگارا! تو را به حرمت فاطمه زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) سوگند مى‌دهیم، ما را جزو شیعیان و ارادتمندان و علاقه‌مندان آن بزرگوار زنده بدار و بمیران و محشور کن. پروردگارا! آنچه در این مجلس گفته شد، خوانده شد و عمل شد، منظور نظر و قبول آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! ما را مشمول هدایت و شفاعت آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! در همه مراحل زندگى، ما را به هدایتِ خودت هدایت کن. پروردگارا! ما را به خودمان وا مگذار؛ دشمنان این ملت را مغلوب و منکوب و مأیوس فرما؛ این ملت را در همه مراحل افتخارآمیز و پُرارزشِ حیات سیاسى و انقلابى و دینى خودش و در همه آزمایشها بر دشمنانش پیروز و بر اهدافش فائق کن؛ او را مشمول لطف و فضل و رحمت خودت قرار بده. پروردگارا! قلب مقدّس ولىّ عصر (ارواحنافداه) را نسبت به ما مهربان فرما. دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان؛ روح مطهّر امام عزیز و ارواح طیّبه شهداى ما را از این مجلس سرافراز و خشنود فرما.

 

 

والسّلام و علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

 

 


[ جمعه 91/6/3 ] [ 12:47 صبح ] [ عاشقان ولایت قزوین ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

لینک دوستان
امکانات وب
   

.