متن شایعه
"قسمتی از خاطرات کلنل اف استیون کول از اولین فرمانده نظامی بریتانیا در ایران:
آنها (ایرانیها) خیلی ساده لوح و زود باورند. مهربانند و سخت کوش. هر حاکمی که بخواهد به آنها مستبدانه حکم فرماید راحت میتواند آنها را با بازی با باورهایشان فریب دهد و بر آنها حاکم شود ولی اگر حاکمی بخواهد برایشان دل بسوزاند و حق را بر مردم دهد او را سرنگون میکنند. مردمانی اند مستحق ظلم.
یادم نمی رود وقتی چای را از هند به مزارع طبرستان بردیم و کشت کردیم و با شکر مخلوط کردیم و به خوردشان دادیم وقتی سود سرشاری بدست آوردیم روحانی بزرگشان حاج ملا محمد کرمانی نزد من امد و گفت اگر میخواهی به تجارت شکر و چایت در ایران ادامه دهی باید چهار یک سودت را به من بدهی. من اورا ضعیف پنداشتم و به او خندیدم و از عمارت بیرون انداختم. بعد از چند ماه گزارش امد که دیگر در ایران مردم چای نمینوشند. باورم نمیشد. چطور ممکن بود. اکثر مردم به چای معتاد بودند.
بعد از پاره ای تحقیقات فهمیدیم میرزای کرمانی چای و شکر را نجس و نوشیدنش را حرام اعلام کرده و مردم هم چشم و گوش بسته فقط مطیع.
کلی به این ملت نفهم خندیدم.
او (میرزای کرمانی) را به عمارت فرا خواندیم.
به او گفتم حیف که چای را حرام کردی اگر راه برگشتی بود و میشد هنوز سودی از چای بدست اوریم چهار یک تو را پرداخت میکردیم.
میرزا خندید و گفت تو عهدنامه را بنویس حرام و حلالش با من.
او این فتوا را داد که اگر شکر (حبه قند) را به چای برسانند و بعد در دهان بگذارند نجاستش بر کنار میرود وچای و شکر از حالت حرام خارج میشود.
اینگونه باز حرامی به حلال تبدیل شد و ما و میرزا به سودمان رسیدیم و مردم به رضایت خدایشان.
یادم هست وقتی همین میرزای کرمانی شیاد مرد، باز همان مردم عکس او را در ماه میدیدند.
نمیدانم چگونه خلقتی هستند قوم پارس.
هر کس که به آنها خوش خدمتی کنند را دزد میخوانند و هر کس انها را بفریبد را در ماه و خورشید می بینندش.
شاید اعراب برای تضعیف ایران آنها را مسلمان کردند.
یادم نمیرود مردم شکر (حبه قند) را بین انگشتان میگرفتند و بزور آن را به چای ته استکان میرساندند تا پاک شود بعد بخورند و من فقط به انها میخندیدم و ته بسته های شکرم مینوشتم "شکر پاک میرزایی"
نمیدانم این ملاها و میرزاها در آینده چه بر سر این ملت زود باور بیاورند.
کاش رستگار شوند."
پاسخ شایعه
1. این داستان در هیچ منبع معتبری یافت نشد و جستجوی فارسی و انگلیسی "کلنل اف استیون کول" نتیجه خاصی در بر نداشت !
2. با جستجوهای انجام گرفته ، در آن دوره مرجع تقلید بزرگی به نام "ملا محمد کرمانی" یافت نشد!
3. تنها شخصیت مطرح تاریخی که عبارت "میرزای کرمانی" ما را به آن می رساند ، میرزا رضای کرمانی قاتل ناصرالدین شاه است که نه روحانی بوده و نه فتوا می داده است !
4. اولین بار در سال 1261 ، حاج محمد اصفهانی کشت چای در ایران را آغاز نمود که به عللی رونق و توسعه نیافت و در سال 1279 ، با تلاش محمد میرزای چایکار ملقب به کاشف السلطنه کشت چای در لاهیجان و کلارآباد آغاز گردید که ارتباطی با انگلیس نداشته است !
5. فتوایی مبنی بر نجاست چای و شکر یافت نشد و نزدیک ترین مورد به این ادعا ، تحریم قند و کالاهای روسی توسط میرزای شیرازی است که در مقطعی خاص و جهت پیشگیری از سلطه اقتصادی اجانب بوده و ارتباطی با داستان ادعا شده ندارد .
6. این متن مقدمه ای طولانیست تا در انتهای آن غرض اصلی نویسنده در قالب یک جمله بیان شود و آنهم تلاش برای القای تضعیف ایران با اسلام است . همان داستان تکراری دادن اطلاعات غلط و گرفتن نتیجه غلط و دلخواه !