نگاهی گذرا به زندگی امام جعفر صادق(ع) - عاشقان ولایت قزوین

عاشقان ولایت قزوین

 

عاشقان ولایت قزوین

امام صادق(ع) درروزدوشنبه،هفدهم ماه ربیع الاول سال 83 هجری،که مصادف است با روزولادت سراسرسعادت خاتم انبیاء حضرت محمدبن عبدالله-صلی الله وعلیه وآله-، در زمان خلافت عبدالملک بن مروان اموی به دنیا آمد.نام مبارک ایشان«جعفر»بود وکنیه ی شریفش«ابوعبدالله» والقاب آن حضرت«صابر،فاضل،طاهر،صادق،که مشهورترین القاب آن جناب،صادق است».

درشمایل حضرت صادق(ع) گفته اند که:آن حضرت میانه بالا،افروخته رو،سفیدبدن،کشیده بینی وموهای اوسیاه ومجعّد بود وبرخدّ رویش خال سیاهی وجود داشت.مادرآن حضرت،نجیبه ی جلیله ی مکرّمه،«فاطمه»مسمّاة به «امّ فروه»،دخترقاسم بن محمد بن ابی بکراست.{منتهی الأمال تک جلدی،ص815}.

آنحضرت در ماه شوال یا رجب در سال 148 هجری در زمان خلافت ابو جعفر منصور عباسی به سبب انگورزهرآلودی که منصورعباسی به آن حضرت خورانید رحلت کرد.ودروقت شهادت ازسن مبارکش،شصت وپنج سال گذشته بود.

   در عهد امامت امام ششم در اثر انقلابهای کشورهای اسلامی و خصوصا قیامی که مسوده ( سیاه جامگان) برای برانداختن خلافت بنى‌امیه کرده بودند و جنگهای خونینی که منجر به سقوط خلافت و انقراض بنی امیه گردید و در اثر آنها زمینه خوبی که امام پنجم در بیست سال زمان امامت خود با نشر حقایق اسلامی و معارف اهل بیت مهیا کرده بود, برای امام ششم امکانات بیشتر و محیط مناسبتری برای نشر تعالیم دینی پیدا شد.

آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود که مصادف با آخر خلافت بنى‌امیه و اول خلافت بنی عباس بود از فرصت استفاده نموده به نشر تعالیم دینی پرداخت وشخصیتهای علمی بسیاری در فنون مختلفه عقلی و نقلی مانند (( زاره)) و (( محمد بن سالم)) و (( مومن طاق)) و ((هاشم بن حکم)) و (( ابان بن تغلب)) و (( هشام بن سالم)) و ((حریز)) و ((هشام کلبی نسابه)) )) و(( جابر بن حیان صوفی)) شیمیدان و غیر ایشان را پرورش داد, حتی عده‌ای از رجال علمی عامه نیز مانند (( سفیان ثوری )) و (( ابوحنیفه )) رئیس مذهب حنفیه و (( قاضی سکونی )) و ((قاضی ابوالبختری)) و غیر ایشان افتخار تلمذش را پیدا کردند (معروف است که از مجلس درس و حوزه تعلیم امام چهارهزار نفر محدث و دانشمند بیرون آمده است)

عاشقان ولایت قزوین

احادیثی که از صادقین یعنی از امام پنجم و ششم مأثور است, از مجموع احادیثی که از پیغمبر اکرم(ص) و ده امام دیگر ضبط شده است, بیشتر است. ولی در اواخر عهد خود, دچار منصور خلیفه عباسی شد و تحت مراقبت و محدودیت شدید درآمد. منصور آزارها و شکنجه‌ها و کشتارهای بیرحمانه‌ای در حق سادات علوی روا داشت که از بنى‌امیه با آن همه سنگدلی و بى‌باکی سرنزده بود. به دستور وی آنان را دسته دسته مى‌گرفتند ودر قعر زندانهای تاریک و با شکنجه و آزار به زندگیشان خاتمه مى‌دادند و جمعی را گردن مى‌زدند و گروهی را زنده زیر خاک مى‌کردند و جمعی را در پی ساختمانها یا میان دیوارها گذاشته رویشان بنا مى‌ساختند. منصور دستور جلب امام ششم را از مدینه صادر کرد ( امام ششم پیش از آن نیز یک بار به امر سفاح خلیفه عباسی به عراق و پیش از آن نیز در حضور امام پنجم به امر هشام خلیفه اموی به دمشق جلب شده بود)

مدتی امام را زیر نظر گرفتند و بارها عزم کشتن آن حضرت را نموده و هتکها کرد ولی بالأخره اجازه مراجعه به مدینه را داده و امام به مدینه مراجعت فرمود و بقیه عمر را با تقیه شدید و نسبتاً با عزلت و گوشه‌نشینی برگزار مى‌کرد تا به دسیسه منصور مسموم و شهید شد)

منصور پس از آنکه خبر شهادت امام ششم را دریافت داشت, به والی مدینه نوشت که به عنوان تفقد بازماندگان , به خانه‌ امام برود و وصیتنامه آن حضرت را خواسته و بخواند و کسی را که وصی امام معرفی شده فى‌المجلس گردن بزند. و البته مقصود منصور از جریان این دستور این بود که به مسئله امامت خاتمه دهد و زمزمه تشیع را بکلی خاموش کند ولی برخلاف توطئه وی وقتی که والی مدینه طبق دستور, وصیتنامه را خواند دید امام پنج نفر را برای وصایت تعیین فرموده. خود خلیفه و والی مدینه و عبدالله افطح فرزند بزرگ و موسی فرزند کوچک آن حضرت و حمیده و به این ترتیب تدبیر منصور نقش بر آب شد.

درادامه این نوشتاربه جایگاه ومقام با عظمت امام صادق علیه السلام،اززبان بزرگان غیرشیعه خواهیم پرداخت.چرا که مقام این امام عزیزآنقدربا عظمت است که کسانی که پیروایشان نبودند هم نتوانستند ازبیان آن خودداری کنند،لذا درموارد مختلف زبان به بیان آن پرداختند.

  *مالک بن انس (ازائمه اربعه اهل سنت)ازجمله کسانی است که مدتی درمحضرامام صادق علیه السلام شاگردی کرده ودربار? شخصیت آن حضرت چنین می گوید:«مدتی خدمت جعفربن محمد مشرف می شدم.آن حضرت اهل مزاح بود وهمواره تبسم ملایمی برلبهایش نقش می بست.هنگامی که درمحضرش نامی ازرسول خدا صلی الله علیه وآله برده می شد،رنگش به سبزی وسپس به زردی می گرایید.درمدتی که به خان? آن حضرت رفت وآمد داشتم ایشان را خارج ازسه حال ندیدم؛یا نمازمی خواند،یا روزه بود،ویا به قرائت قرآن اشتغال داشت.هرگزبدون وضوازحضرت رسول صلی الله علیه وآله حدیث نمی فرمود.وسخنی به گزاف نمی گفت.ایشان ازجمله علمای زاهدی بود که ترس ازخدا سراسروجودش را فراگرفته بود.

*ازعمربن مقدام نقل شده که گفت:هنگامی که جعفربن محمدعلیه السلام را می دیدم،می فهمیدم که اوازنسل پیامبران است.

*جاحظ ازعلمای مشهورقرن سوم دربار? آن امام چنین می گوید:جعفربن محمد کسی بودکه علم وفقهش عالم را فراگرفته وگفته می شود که ابوحنیفه ازشاگردان اوبودوهمچنین سفیان ثوری، وتلمّذ این دونزد آن حضرت درعظمت علمی اوکافی است.

*ابوحنیفه می گوید:من هرگزفقیه تراز جعفربن محمد ندیده ام،اومسلّم اعلم امّت اسلامی است.

*شهرستانی نویسند? کتاب مشهور«ملل ونحل» دربار? شخصیت علمی واخلاقی آن حضرت می نویسد:اودرامورومسائل دینی ازدانشی بی پایان ودرحکمت ازادبی کامل ونسبت به اموردنیا وزرق وبرقهای آن اززهدی نیرومند برخورداربود وازشهوتهای نفسانی دوری می گزید.

*ابوزهره ازعلمای اهل سنّت دربار? امام صادق علیه السلام می گوید:علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها وتعدد مشربهایشان درفردی غیرازامام صادق علیه السلام وعلم اواتفاق نظرندارند.

وی درجایی دیگرگفته است:دانش آن حضرت منحصربه حدیث وفقه اسلامی نبود،بلکه علم کلام نیزتدریس می فرمود.

ودرجایی دیگرمی گوید:بالاترازهم? این علوم،امام صادق علیه السلام درزمین? اخلاق وعلل وانگیزه های فساد آن،آگاهیهای بسیارارزنده ای داشت.{کتاب حیات فکری وسیاسی امامان شیعه علیهم السلام/رسول جعفریان/ص327-333}.

محمدبن عبدالکریم شهرستانی، از علمای بزرگ اهل تسنن و صاحب کتاب معروف الملل و النحل، دربارة آن حضرت میگوید: «هُوَ ذو عِلْمٍ غَزیرٍ، وَ اَدَبٍ کامِلٍ فِی الْحِکْمَةِ، وَ زُهْدٍ فِیالدُّنْیا، وَ وَرَعٍ عَنِ الشَّهَواتِ.» یعنی [او، هم دارای علم و حکمت فراوان و هم دارای زهد و ورع و تقوای کامل بود.] بعد میگوید مدتها در مدینه بود، شاگردان و شیعیان خود را تعلیم میکرد، و مدتی هم در عراق اقامت کرد و در همة عمر، متعرض جاه و مقام و ریاست نشد و سرگرم تعلیم و تربیت بود. در آخر کلامش در بیان علت اینکه امام صادق توجهی به جاه و مقام و ریاست نداشت اینطور میگوید: «مَنْ غَرَقَ فی بَحْرِ الْمَعْرِفَةِ لَمْ یَقَعْ فی شَطٍّ، وَ مَنْ تَعَلّی اِلی ذروَةِ الْحَقیقَةِ لَمْ یَخَفْ مِنْ حَطٍّ.» یعنی [آن که در دریای معارف غوطه ور است به خشکی ساحل تن در نمیدهد، و کسی که به قلة اعلای حقیقت رسیده نگران پستی و انحطاط نیست.


[ چهارشنبه 91/6/22 ] [ 11:57 صبح ] [ عاشقان ولایت قزوین ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

لینک دوستان
امکانات وب
   

.