زندگینامه امام حسین (علیه السلام) - عاشقان ولایت قزوین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقان ولایت قزوین

 

* بسم رب الشهداء والصدیقین *

 

امام حسین فرزند دومین امام علی و حضرت زهرا علیهالسلام است . آن حضرت در شهر مدینه به روز سوم شعبان (مصباح المتهجد/758) از سالسوم ( کافی 4638) یا پنجم شعبان از سال چهارم هجرت (ارشاد / 198) دیده به جهان گشود. کنیه ایشان ابوعبدالله و ازجمله لقبهایشان رشید - طیب - وفی - زکی - مبارک - سبط و سید آمده است ( کشف الغمه216/2 ) آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر مهترش امام حسن علیه السلام فاصله سنیداشت و مراحل رشد و نمو خویش را مدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول الله صلیالله علیه و آله و سی سال در کنار امیرالمومنین و ده سال با امام حسن علیهما السلامگذراند. ( تاریخ اهل البیت /76) و به سال 49 یا 50 هجری پس از شهادت مظلومانه امامحسن علیه السلام امامت شیعیان را بر عهده گرفت .( کافی 461/1 و 462امامت آن حضرت مقارن با حکمرانیمعاویه بود و از آنجا که امام حسن علیه السلام با او صلح کرده بود ایشان نیز همانروش و سیره را ادامه داد . چه با مجاهدتهای امام حسن علیه السلام حق و باطل برایمسلمانان شناخته شده بود و اصل اسلام در خطر جدی قرار نداشت. خطر از آنجا آغاز شد که معاویه به سال 59 هجری تصمیمگرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنینامری بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد.معاویه خود نخستین کسی شد که باپسرش یزید دست بیعت داد . ( مروج الذهب 36/3 و 37ابن سعد در طبقات می نویسد : حسین بن علی بن ابیطالباز جمله اشخاصی بود که با یزید دست بیعت نداد. وی می افزاید : با مرگ معاویه در سال 60 هجری پسرش یزید بر مسندخلافت تکیه زد و مردم با وی بیعت کردند. آن گاه یزید با ارسال نامه ای به حاکم مدینه نوشت : مردم را فراخوانو از آنان بیعت گیر . و از بزرگان قریش آغاز کن و نخستین آنان حسین بن علی باشد(تراثنا ش 164/10  چون حاکم مدینهاز امام حسین علیه السلام بیعت خواست حضرتش در پاسخ گفت : ما خاندان نبوت و معدنرسالتیم . و یزید فاسق میگسار و آدم کش است . و مثل من با مثل او بیعت نکنند. و در سخنی دیگر فرمود : و براسلام سلام باد آنگاه که این امت به حاکمی چون یزید مبتلا شود و غیره. مسعودی مینویسد : یزید مردی عیاشبود . پرندگان شکاری و سگ و میمون و یوز نگه میداشت و میگساری می کرد . . . و درایام وی غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار رفت و مردم آشکارامیگساری می کردند  .

و درباره رفتار او با رعیت می گوید : فرعون در کار رعیت از او عادلتر و در کار خاصه و عامه مردم خویش منصف تر بود . ( مروج الذهب 77/3 و 78

 

امام حسین علیه السلام چون اوضاع مدینه را واژگونه یافت درنگ در آنشهر مقدس را جایز ندانست و در روز یکشنبه دو روز مانده به آخر رجب از سال 60 هجریبه اتفاق اهل بیت و یاران خود راهی مکه شد . ( ارشاد / 201

آن حضرت هدف از خروج خویش را در وصیتی به برادرش محمد بن حنفیه چنینبیان فرمود : حقیقت آنکه من از روی سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده ام وجز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدم صلی الله علیه و آله . اراده دارمامربه معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیرت جدم و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلامرفتار کنم و غیره

امام حسین علیه السلام به فاصله 5 روز در شب جمعه سوم ماه شعبان بهمکه معظمه وارد گردید . ( ارشاد / 202

*          *         *

چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امامحسین علیه السلام از بیعت یزید اطلاع یافتند نامه های فراوان در پشتیبانی از امامحسین علیه السلام امضاء کردند و حضرتش را به کوفه فراخواندند. آنان نوشتند : ما در انتظار تو با کسی بیعت نکرده ایمو در راه تو آماده جانبازی هستیم و بخاطر تو در نماز جمعه و جماعت دیگران حاضر نمیشویم. امام حسین علیه السلام درپاسخ به درخواستهای مردم کوفه مسلم بن عقیل را در نیمه ماه مبارک رمضان به جانبکوفه روانه کرد . و به او گفت : نزد مردم کوفه برو . اگر آنچه نوشته اند حق باشدمرا خبر ده تا به تو ملحق شوم. مسلم به روز پنجم شوال وارد کوفه شد چون خبر ورودش انتشار یافت 12000کسب و بقولی 18000 نفر با او بیعت کردند . وی این مطلب را به امام حسین علیه السلامگزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیاید. اخبار کوفه به یزید رسید . وی در اولین عکس العمل نعمان بن بشیر حاکمکوفه را عزل و بجای او عبید الله بن زیاد را نصب کرد ( مروج الذهب 66/3 ) و به اوفرمان داد که مسلم بن عقیل را به قتل برساند . ( تاریخ طبری 258/4 ) و از طرفیمزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین علیه السلام را در شهر مکه غافلگیر کردهازمیان بردارد چون امام علیهالسلام از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت از سر حفظ حرمت و قداست بیت اللهالحرام مناسک حج را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی حجه از سال 60 هجری مکهرا به قصد عراق وداع گفت. ابنعباس بعد از واقعه کربلا در نامه اش به یزید می نویسد : هرگز فراموش نخواهم کرد کهحسین بن علی را از حرم پیامبر خدا ( ص ) به حرم خدا طرد کردی و آن گاه مردانی راپنهانی بر سر او فرستادی تا غافلگیر او را بکشند . سپس او را از حرم خدا به کوفهراندی وترسان و نگران از مکه بیرون شد با اینکه در گذشته و حال عزیزترین مردم بطحابود و اگر در مکه اقامت میگزید و خونریزی در آن را روا می شمرد از همه مردم مکه ومدینه در دو حرم بیشتر فرمان برده می شد. لیکن او خوش نداشت که حرمت خانه و حرمترسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را حلال شمارد. و بزرگ شمرد آنچه را که توبزرگ نشمردی از آنجا که در نهان مردانی در پی او به مکه فرستادی تا در حرم با اوبجنگند. عبید الله با حیله وتزویر مسلم بن عقیل و پناه دهنده او هانی بن عروه را در کوفه به طرز دلخراشی بهشهادت رساند . ( تاریخ طبری 300/4 ) و از آنجا که می دانست امام حسین علیه السلامرو به شهر کوفه می آید سپاهی به سرکردگی حر بن یزید ریاحی برای زیر نظر گرفتن سپاهآن حضرت به منطقه قادسیه گسیل کرد . حربن یزید در محلی به نام شراف با امام حسینعلیه السلام روبرو شد و سخنانی بینشان رد و بدل گردید. آن حضرت نامه های اهل کوفهرا که دو خرجین بود به حربن یزید عرضه کرد و دعوت آنان را خاطرنشان ساخت و راه خودرا ادامه داد . . . تا آنکه به روز دوم محرم سال 61 هجری به ناحیه نینوا واردشد

در این زمین بود که ابن زیاد در رسید و نامه ای به حربن یزید تسلیمکرد . متن نامه این بود : آن گاه که این نامه تو را رسد و فرستاده ما پیش تو آید برحسین سخت گیر و او را در بیابانی فرود آر که نه دژ در آن باشد و نه آب

حربن یزید در اجرای دستور ابن زیاد کاروان امام حسینعلیه السلام را در نقطه ای به نامکربلا متوقف کرد . فردای آن روز عمر بن سعدفرستاده عبید الله بن زیاد نیز با چهار هزار جنگجو وارد شد. شایان گفتن است که حربن یزید پیش از شهادت امام حسینعلیه السلام از کرده خود اظهار پشیمانی و توبه کرد و در جرگه یاران آن حضرت به درجهرفیع شهادت نائل آمد. عمر بن سعدسه روز مانده به عاشورا پانصد سواره بر کرانه فرات مامور کرد تا کاروان حسینی به آبدسترسی نداشته باشد. ( تاریخ طبری 311/4 و 312 ) و روز نهم محرم تاسوعا  امام حسینعلیه السلام و اصحابش به طور کامل در حلقه محاصره دشمن واقع شدند و دشمن یقین کردکه دیگر برای آن حضرت یاوری نخواهد آمد. عصر تاسوعا دستور حمله و آغاز جنگ از جانب دشمن صادرگردید

امام حسین علیه السلام چون تحرکات دشمن را بدید برادرش عباس بن علیعلیهما السلام را فرمود : سوارشو - جانم به فدایت ای برادر - تا آنان را دیدار کنیو بگویی : شما را چیست و چه در سر دارید ؟! و غیره

حضرت عباس علیه السلام با آنان به مذاکره پرداخت وآنان پذیرفتند که حمله را تا فردا به تعویض اندازند.  سر انجام آن فردا ( عاشورا ) فرارسید

عمربن سعد با سی هزار جنگجو حمله را آغاز کرد . ( امالی الصدوق / 101و 374 ) و سپاه امام حسین که 32 سواره و 40 پیاده بودند ( کامل ابن اثیر 560/2) مردانه در برابر حملات ایستادند و شجاعانه جنگیدند و کشتند و کشته شدند . هر کس ازیاران آن حضرت شهادت می یافت جای خالیش پیدا بود ولی سربازی که از سپاه یزید بر خاکمی افتاد سربازی دیگر جایش را می گرفت

جنگ همچنان به راه خود ادامه می داد تا بدانجا که اصحاب امام حسینعلیه السلام همگی کشته شدند . در این هنگام نوبت به خاندان حضرتش رسید . اولین کساز آنان که پای در میدان گذارد پسر مهترش علی اکبر بود. ( تاریخ طبری 341/4 ) و بهدنبال او دیگر کسان امام حسین علیه السلام از جمله فرزندان امام علی و امام حسنعلیهما السلام و جعفر طیار و عقیل به میدان رفتند و پس از رزمی دلاورانه شهد شهادتبه کام ریختند . و عباس بن علی علیهما السلام هم که به قصد آب آوردن نبرد خویش راآغاز کرده بود مورد هجوم دشمن واقع شد و هستی خویش را فدای حسین علیه السلام ساخت

حساسترین لحظه عاشورا آن هنگام بود که عزیز زهرا و جگر گوشه مصطفی بییار و یاور باقی ماند و دشمن از هر سو به حضرتش حمله آورد و غیره

حجاج بن عبدالله که خود در صحنه حاضر بود می گوید : به خدا هرگزشکسته ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته شده باشند و چون او ثابت قدمو آرام خاطر باشد . . . خدا پیش از او و پس از او کسی را همانندش ندیدم . وقتی حملهمی برد پیادگان از راست و چپ او همچون بزغالگان از حمله گرگ فراری میشدند

همو اضافه می کند : به خدا در این حال بود که زینب دختر فاطمه به طرفآن حضرت آمد . . . در این وقت عمر بن سعد نزدیک حسین رسید . زینب به او گفت : آیاابو عبدالله کشته می شود و تو نگاه می کنی !؟

گوید : گویی اشکهای عمر را می بینم که بر دو گونه و ریشش روان بود. وروی از زینب بگردانید . . . ( تاریخ طبری 245/4

برای امام حسین علیه السلام شش ( ارشاد / 253 ) یا نه ( تاریخ اهلالبیت / 102 ) یا ده ( کشف الغمه 250/2 ) فرزند از مادران مختلف شمرده اند که از آنفرزندان علی اکبر و عبدالله شیر خوار ( علی اصغر ) در کنار پدر به شهادت رسیدند وامام سجاد علیه السلام پیشوای چهارم شیعیان گردید.

 


[ پنج شنبه 91/9/9 ] [ 11:22 عصر ] [ عاشقان ولایت قزوین ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

لینک دوستان
امکانات وب
   

.